بسم الله الرحمن الرحیم
با استفاده از یادداشت های شهید احمدرضا احدی
آیا میتوانی این مسئله را حل کنی؟
گلولهای با سرعت اولیهی خود توسط یک داعشی از فاصلهی 1متری به سمت یک سنی شلیک میشود و در مبدأ به حلقومی اصابت نموده و آن را سوراخ کرده و گذر میکند؛ اگر از مقاومت هوا صرفنظر کنیم، معلوم کنید:
کدام سر بریده میشود؟
کدام زن صیحه میکشد؟
پیراهن کدام شیعه سیاه میشود؟
کدام خواهر بیبرادر میشود؟
کدام کودک در انزوا و خلوت خویش اشک میریزد؟
...
این صحنهها روزانه چندبار در عراق و سوریه و... تکرار میشود؟ به من و تو چه ربطی دارد که مسلمانان عراق و بحرین و سوریه و لبنان و فلسطین و یمن و ترکیه و عربستان و آذربایجان و پاکستان و افغانستان و میانمار و... (کافیست یا ادامه بدهم؟) چکار میکنند؟
به من و تو چه ربطی دارد که از شرق آسیا تا غرب آفریقا جنگ حق و باطل به راه افتاده؟ ما که فعلا داریم با کدخدا به توافق میرسیم. بالاخره هر توافقی بهتر از عدم توافق است!
راستی زندانیهای حوادث 88 را آزاد کردند یا نه؟
تکلیف بورسیهها چه شد؟
فیلترینگ را هم که هنوز لغو نکردهاند! یادم باشد یک مطلب دربارهی آن در صفحه توییترم بگذارم.
...
آیا میتوانی این مساله را حل کنی؟
راکتی توسط پیشمرگان عراقی از فاصلهی 500 متری، با سرعت اولیه خود شلیک شده و به اقامتگاه زنان اسیر داعش اصابت میکند و آنان را به درخواست خود، از این فلاکت نجات میدهد. اگر از مقاوت هوا صرفنظر کنیم، معلوم کنید:
کدام برادری خودکشی میکند؟
کدام شوهری دق میکند؟
کدام دامنی آلوده نمیشود؟
کدام چهره چنگ میخورد؟
...
چگونه بخندیم و نگاه آن عزیزان را فراموش کنیم؟
چگونه در تهران بمانیم و تنها، درس بخوانیم؟
کدام مسئله را حل میکنی؟
برای کدام امتحان، درس میخوانی؟
به چه امیدی نفس میکشی؟
به نام خدای مهربون!
عید توفیقی شد برای ما، حدود یه هفتهای شهدای هویزه با ما زندگی کردن...
همه چیز هماهنگه
از اون جایی که هرکس خودش باید میرفت اهواز و من هم باید از کرمانشاه راه میافتادم، خدا خدا میکردم بغل دستیم آدم بدی نباشه. از همون اول معلوم بود همه چیز هماهنگ شده. یه جوون ناکام امام صادقی کنارم نشست که نتونسته بود از سوراخهای گزینش رد بشه و کلی حرف زدیم از دانشگاه و آقا و جلیلی و...
مرا نصیب همین بس...
سر راه کرمانشاه از بیستون رد شدیم. یاد شعر امیر عباسی افتادم:
" نظارهی رخ شیرین، به خسروان دادند
مرا نصیب همین بس که کوهکن باشم"
به به، به به...
100 درصد تضمینی
من رو تک و تنها گذاشته بودن توی غرفه روش تحلیل سیاسی! مذاکرات برای انتقالی گرفتن هم بیفایده بود!
به ملت میگفتم: من اینجا میخوام به شما آموزش بدم حزب اللهیها چطور میتونن امامشون رو شهید کنن! 100 درصد تضمینی! کاری نداره؛ کافیه تحلیل سیاسی نداشته باشن! همون کاری که خوارج با امام علی(ع) کردن.
مدیر مدیره!
یه بنده خدایی با چند تا از بازوبندهاش اومد توی غرفه نشست. رفقا گفتن طرف مدیرعامل بانک بوقه، حرفتو بزن! من هم شروع کردم مفصل توضیح دادن و عملکرد فرهنگی و اقتصادی و سیاسی دولت رو با حرفای آقا نقد کردن. طرف هم سر تکون میداد. بعد رفته بود غرفهی نقد توافقنامهی ژنو، اونجا هم ترتیب دولت رو داده بودن! خلاصه اگه پسفردا این بابا استعفا داد، بدونید از کجا آب خورده!
دموکراسی تو روز روشن!
طرف روز روشنا اومده بود جلوی غرفه، میگفت باید قانون اساسی رو عوض کنیم که دیگه مردم نتونن رای بِدَن! انقلاب داره فلان میشه... اعتراض داشت به انتخاب روحانی! میگفت: من طرفدار تروریست نیستم، اما باید بعضی از مسئولین رو ترور کنیم! اصن یه وضعی...
حالا این بنده خدا از نوع افراطیش بود، اما بین خودمون بمونه، ملت اونجا از دولت شاکی بودن اساسی!
("بنر" نه، "بَرنوشت"!)
بعضی شبا گوش میدادی انگار صدای بارون میومد، دقت میکردی میدیدی پشه های کوره هستن که دارن به بَرنوشتهای غرفه برخورد میکنن!
جذب حداکثری یعنی این!
شنیده بودیم شهدا نمیذاشتن حرف امام زمین بمونه، نمیدونستیم حرف آقا رو هم مبنی بر افزایش جمعیت نمیذارن زمین بمونه! یه شب دست یکی از خادما رو گرفتم بردم سرقبر شهید ع.ح (هرکی حاجت داشت بگه اسم کاملشو بگم، مخاطب زیر18 سال داریم)، فرداش یه دختر بچه 5-6 ساله اومد کنار ما خادما که داشتیم فرش پهن میکردیم. گفتم: اسمت چیه؟ گفت: محیا(شایدم مهیا!) پرسید: اسم تو چیه؟ گفتم: محمدرضا. بعد که رفیتم سر پست اصلی، رفته بود از بقیهی خادما سراغ من رو گرفته بود. حتی رفته بود اقامتگاه خادما گفته بود من دوست فلانیام!
بعد با پدرش اومده بود جلوی غرفه. اهوازی بودن. میخواست شماره تلفن خونهی ما رو بگیره! بعله! بعد اومد تو غرفه نشست. گفت من میدونم اسم خدا چیه! مهربون! خدای مهربون!
گفتم: توی شهرتون رودخونه دارید؟
گفت: نه
-: چرا، کارون!
-: مگه تو شهر ما اومدی؟
-: آره، چند سال پیش!
-: پس چرا من ندیدمت؟
ول کن که نبود، میخواست تا شب بمونه! بالاخره فرستادیمش رفت؛ محیا، مهیا.
گفتم با یکی دیگه از خادما رفتیم سر مزارش، فکر کنم خط رو خط شده بود!
اللهم ارزقنا...
بعضی موقعا نگاه میکردی، گروه گروه برادران و خواهران تُرشیده و نتُرشیده و نیمترش سرقبر شهید ع.ح میرفتن! البته غرفهی ما که نزدیک قبر ایشون بود، بالاخره حق جوار داریم گردن اون شهید! ایشالا حاجت ما رو هم بده. بگو آمین
توپِ توپ
یه بنده خدایی اومده بود جلوی غرفه، دانشجو بود؛با عینک کائوچویی و سبیل دسته دار. گفتم: "قبول داری ما باید اسلام رو پیاده کنیم؟" یه کم فکر کرد و الکی یه سری تکون داد. معلوم بود که قبول نکرده.
گفتم: "میخوای دنیات توپ باشه آخرتت توپ باشه؟ میخوای دنیات تامین باشه آخرتت هم تامین باشه؟"
گفت: "آره خب".
گفتم: "اسلام رو پیاده کنیم یعنی همین!"
چ
بعضیا بودن موتور آدم رو میاوردن پایین اساسی! ولی برای تنظیم باد خوب بود. مثلا طرف اومد پرسید تحلیل سیاسی اصن یعنی چی؟ حوادث "کریمه" رو برام تحلیل کن. اصن بگو سیاست یعنی چی؟ گفتم نمیدونم! بعد خودش گفت تحلیل سیاسی از 5-6 تا "چ" تشکیل شده:
چی شد؟
چگونه شد؟
چرا شد؟
حالا چی میشه؟
چکار باید بکنیم؟
بعدش که طرف رفت،داشتم دنبال کاردک میگشتم!
یا صاحب الجداول الکبیره!
...
تنازع بقا/ تنازع خلا
بچهها با هم مسابقه میدادن برای کارای نظافتی! باید شیلنگ و تی رو به زور از دستشون در میاوردی! تنازع بقا بود! البته بعضی موقعها "تنازع خلا" میشد! برای تمیز کردن خلا باید میجنگیدی! حسی که موقع بیرون اومدن از سرویس بهداشتی داشتی، سلطان محمد دوم بعد فتح قسطنطنیه نداشت! اینجوری باید به رقبای شکست خورده نگاه میکردی! بعله!
قبیلهگرایی
یکی از مواردی که عمداً تاکید میکردم که توی تحلیل سیاسی نباید باشه، "رفتارهای قبیلهگرایانه" بود. چون ممکنه ماها گرفتارش باشیم. اینطور مثال میزدم: "من از دولت آقای الف خوشم میاد، یه اشتباهی که میکنه هیچی نمیگم؛ اما همون اشتباه رو آقای ب توی دولتش انجام میده، چون از دولتش خوشم نمیاد، توی بوق و کرنا میکنم! این یعنی رفتار قبیله ای!" پناه بر خدا.
من در حال آشپزی!
نینجاها در هویزه!
دستنوشتهی زائرین توی دفتر یادبود:
بسم الله الرحمن الرحیم
1) «همهی گزینه ها روی میز است» چه نوع جمله ای است؟
الف) جملهی مفتیه
ب) جملهی علمی-تخیلی
ج) کمدی کلاسیک
د) اصلا جمله نیست، حرف است
ه) من چه می دونم؟ من حقوقدانم، من ادیب نیستم
2)چرا معاون اول رئیس جمهور در سفر قم، بعد از دیدار با همهی مراجع به دیدار آیت الله صانعی رفت؟
الف) برای تقدیر از زحمات ارزنده ایشان در جمع کردن فتنه 88
ب) برای اینکه اگر به عنوان نفر اول به دیدار ایشان می رفت، مراجع خیلی بیشتر(!) تحویلش می گرفتند
ج) سوال نکته انحرافی دارد، طبق نظر جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، آیت الله صانعی اصلا مرجع تقلید نیست!
3) با پلمپ تاسیسات هسته ای کشور، کدام یک از گزینه های زیر بیشترتر حاصل شد؟
پ) حقوق حقهی ملت
ل)خوشحالی شهدای هسته ای
م) عزت و استقلال ملی
پ) کاهش توهین ها و تهدیدات نظامی علیه ایران
4) چرا اوباما گفته تحریم های جدید علیه ایران را وتو می کند؟
ت) دلش به حال مردم ما سوخته
د) دلش به حال دولت سوخته
ب) از سیاست خارجی جدید ایران حساب برده
ی)برای اینکه تحریم نامردیه و آمریکایی ها نامردی نمی کنن
ر)اصلا مگه تحریم های اصلی رو برداشتن که دوباره بخوان اعمال کنن؟
5) با دیدن صف های طولانی توزیع سبد کالا، اولین چیزی که به ذهنتان می رسد چیست؟
ت) تدبیر و امید
د) مهم نیست چه چیزی به ذهن می رسد، مهم چیزی است که به ذهن نمی رسد و همان خون است
ب)صف های کوپن اول انقلاب
ی)صف های انتخابات
ر) با دیدن این صف ها اصولا فکر آدم از کار می افتد و چیزی به ذهن نمی رسد
6) با توجه به ممکن دانستن بازگشایی سفارت آمریکا از سوی رئیس جمهور، به عنوان اقدام بعدی کدام گزینه را پیشنهاد می کنید؟
ک) انتقال پایتخت از تهران به نیویورک
د) بازگشایی سفارت اسرائیل در تهران
خ) ادامه تغییرات روسای دانشگاه ها
د) انتقال تجربیات طرح توزیع سبد کالا برای اجرا در آمریکا
ا) دعوت از هنرمندان ارزشی هالیوود برای بازی در فیلم های ایرانی
7)کدام یک از افراد زیر می توانند نامزد دریافت جایزه اعتدال باشند؟
ا) اکبر ترکان، بخاطر بی قانون خواندن 49.5 درصدی که به دکتر روحانی رای ندادند
ع) وزیر فرهنگ وارشاد، بخاطر استفاده از افراد حامی فتنه در وزارتخانه
ت) معاون اول رئیس جمهور بخاطر دیدار با آیت الله صانعی
د) وزیر علوم، بخاطر تغییر اتوبوسی 18 رئیس دانشگاه
ا) دکتر روحانی، بخاطر بی سواد خواندن منتقدان توافقنامه ژنو
ل) سوال اشتباه است، همهی افراد کابینه معدل ترین هستند
8) جملهی«ادب مرد به زدولت اوست» اشاره به کدام یک از افاضات زیر دارد؟
ک)« 49.5 درصدی که به روحانی رای ندادند قانون حامی بی قانونی اند»
ل) «مخالفتهایی که در زمینه توافق هسته ای انجام میشود از روی حسادت است»
ی) «منتقدان توافق ژنو یک عده بی سوادند»
د) سیاه نمایی نکنید! این وصله ها به دولت اعتدال نمی چسبد
وقتی میخواهی خودت را به جمعی که را نمیشناسندت معرفی کنی چه کاری میکنی؟ باید از راهی وارد شوی که برای آنها آشناست و آن را میشناسند. مثلا حضرت علیاکبر(ع) در روز عاشورا، خود را فرزند حسینبنعلی(ع) و از نزدیکان رسولالله(ص) معرفی کردند. زبان بینالمللی امام زمان(عج) در هنگام ظهور چیست؟ زبان فطرت! فطرت مردم جهان بیدار است. امام حسین(ع) با فطرت چه ارتباطی دارد؟"تو" چقدر برای شناساندن امام حسین(ع) به جهانیان تلاش کردهای؟ چقدر وجدانت از " بیدینی ناخداپرستان چینی"، چین و چروک برداشته است؟...
"هیهات منا الذلة" را از بچگی زیاد شنیدهام؛ مخصوصاً در محرمها. ولی باوجود اینکه معنی آن را نمیفهمیدم، از آن خوشم میآمد. فقط معنی "ذلت" را میدانستم، و از سردادن آن در محرم میفهمیدم که ما با ذلت ارتباطی نداریم. هنوز هم از شنیدن آن به وجد میآیم و روح حماسه در من دمیده میشود.
"هیهات منا الذلة" از آیات ابتدایی کتاب مقدس انقلاب اسلامی ماست و همهی ما بسیجیها سورهی آن را حفظِ حفظیم. همهی ما از بچگی گرمی آخرین جرعهی چای هیأتهایمان را به داغی آه "لعنت بر یزید" بعد از آن تبدیل کردهایم. از "چای سنگین هیأت"، تبری 100٪ غنیسازی کردهایم و بمبهایی را که از آن ساختهایم در سیلوهای موشکی قلبمان انبار کردهایم برای روز مبادا؛ مبادایی که ایکاش بادا! ما تا این بمبها را داریم بمب هستهای به چه کارمان میآید؟
مخصوصاً از وقتیکه چای هیأت را با "کیک زرد" مینوشیم، قلب همه ما بسیجیها "نیروگاه فردو" شده است."چای هیأت" یا بهتر بگویم، "چای هیهات" در رگهای ما جاریست. با تعریفی که آقایمان از بسیجی ارائه کرده است، ما بیشاز 70 میلیون بسیجی هستیم؛ ما بیشاز 70 میلیون نیروگاه هستهای هستیم که آقایمان از ما خواسته است که به درصدهای بالای غنیسازی برسیم تا بعد از آن، "الگو و نمونهى کاملِ تمدن نوین اسلامی را در این آب و خاک تشکیل بدهیم. "